داستان عروج آنها از این قرار بود که حدود 28 رزمنده به قصد جاده اهواز - خرمشهر سوار بر کامیونی میشوند. تیر مستقیم تانک بعثیها به وسط کامیون اصابت میکند و از میان آن جمع، پنج سید پر میکشند.
شهدای ایران: نام شهدای خمسه سادات و یا خمسه کوثر نام غریبی نیست. درست در همین حوالی ما، جایی میان خرمشهر و اهواز در تابستان داغ 67 که گرگهای زخمی و گرسنه بعثی، زهر تلخ دشمنیشان را ریختند. درست در صبح عید قربان و در قربانگاه جاده آسمانی اهواز به خرمشهر، اواخر جنگ و اوایل عروج 5 شهید از قافله پرصلابت سادات شهید بود. ایمان به عروج، انسان را به وصالش میرساند به هر طریقی. چه در اوایل نبرد در خط مقدم و چه در اواخر جنگ میان زمین و آسمان خرمشهر.
اول مرداد سال 67 در جاده اهواز - خرمشهر که عراقی ها آن جا را گرفته بودند کامیونی حامل 28 رزمنده از تیپ حضرت زهرا(س)، از لشکر 10 سید الشهدا هدف مستقیم گلوله تانک قرار میگیرد.
داستان عروج این عرشنشینان از این قرار بود که در حدود 28 رزمنده سوار بار کامیونی می شوند به قصد جاده اهواز - خرمشهر. تیر مستقیم تانک بعثیها که تا آن جا هم راه پیدا کرده بودند به وسط کامیون اصابت می کند و خیلی از بچه ها زخمی می شوند ولی فقط آن پنج سید از میان آن جمع پر میکشند.
دامنه این درگیری به حدی شدید بود که ابلیسهای زمان، اسماعیلها را به مسلخ نبرد میکشند و عبارت تن برابر تانک در این جا مصداق علنی پیدا می کند، آن هم در صبح روز عید قربان!
هشت سال بعد یادمانی در همین محل (سه راهی کوشک) ساخته می شود که امروز زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان است.
نبردها در میانه جاده اهواز و خرمشهر افزایش مییابد و شمار شهدای این درگیری به 200 تن میرسد اما با رشادت نیروهای رزمنده اسلام و علی رغم قساوتی که دشمن بعثی از خود نشان میدهد بالاخره جاده خرمشهر- اهواز حفظ میشود.
اما یکی از موارد قابل تأمل در میان این 200 شهید عزیز، پنج شهیدی هستند که با عنوان «شهدای سادات خمسه کوثر» یاد می شوند که در کیلومتر 65 جاده اهواز - خرمشهر بنای یادبود پنج ضلعی به نام آنها ساخته شده است.
نامهای این 5 شهید سادات از این قرار بود: "سید علی رضا جوزی" که فقط 14 سال سن داشت، "سید داود طباطبایی" ، "سید صاحب محمدی" که در همان روزی که ایشان شهید شدند، برادر دیگرشان سید مهدی هم در غرب و در همان روز به شهادت رسیدند و "سید مهدی موسوی" و "سید حسین حسینی" که به گفته و شناسایی دوستانشان شناسایی شدند.
در میان این رزمندهها کسی به اسم "محسن اسحاقی" هم بوده که دهها ترکش میخورد اما به شهادت نمیرسد، گو اینکه فقط شهادت در تقدیر تمام ساداتی بوده که در آن کامیون نشسته بودند، آنهم به تعداد 5 نفر!
یکی از شهدای این یادمان "سید صاحب محمدی" است. از سید صاحب تنها دو پا برگشت. پدرش در گفتوگویی گفته بود: در دوران بچگی سیدصاحب، خیلی از اطرافیان به نیت جدش، نذر او می کردند؛ حتی چند مسیحی حاجت گرفته بودند. سیدصاحب هشت ساله بود که به زیارت امامزاده هاشم(ع) در شمال رفتیم.
در زیارتگاه همین طوری به زبانم آمد و به صاحب گفتم: مردم آن قدر برای تو نذر می کنند، آخر تو هم می شوی امامزاده صاحب در سه راهی. این جمله را به شوخی گفتم اما اکنون صاحب، در سه راهی کوشک واسطه حوائج مردم شده است.
اول مرداد سال 67 در جاده اهواز - خرمشهر که عراقی ها آن جا را گرفته بودند کامیونی حامل 28 رزمنده از تیپ حضرت زهرا(س)، از لشکر 10 سید الشهدا هدف مستقیم گلوله تانک قرار میگیرد.
داستان عروج این عرشنشینان از این قرار بود که در حدود 28 رزمنده سوار بار کامیونی می شوند به قصد جاده اهواز - خرمشهر. تیر مستقیم تانک بعثیها که تا آن جا هم راه پیدا کرده بودند به وسط کامیون اصابت می کند و خیلی از بچه ها زخمی می شوند ولی فقط آن پنج سید از میان آن جمع پر میکشند.
دامنه این درگیری به حدی شدید بود که ابلیسهای زمان، اسماعیلها را به مسلخ نبرد میکشند و عبارت تن برابر تانک در این جا مصداق علنی پیدا می کند، آن هم در صبح روز عید قربان!
هشت سال بعد یادمانی در همین محل (سه راهی کوشک) ساخته می شود که امروز زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان است.
نبردها در میانه جاده اهواز و خرمشهر افزایش مییابد و شمار شهدای این درگیری به 200 تن میرسد اما با رشادت نیروهای رزمنده اسلام و علی رغم قساوتی که دشمن بعثی از خود نشان میدهد بالاخره جاده خرمشهر- اهواز حفظ میشود.
اما یکی از موارد قابل تأمل در میان این 200 شهید عزیز، پنج شهیدی هستند که با عنوان «شهدای سادات خمسه کوثر» یاد می شوند که در کیلومتر 65 جاده اهواز - خرمشهر بنای یادبود پنج ضلعی به نام آنها ساخته شده است.
نامهای این 5 شهید سادات از این قرار بود: "سید علی رضا جوزی" که فقط 14 سال سن داشت، "سید داود طباطبایی" ، "سید صاحب محمدی" که در همان روزی که ایشان شهید شدند، برادر دیگرشان سید مهدی هم در غرب و در همان روز به شهادت رسیدند و "سید مهدی موسوی" و "سید حسین حسینی" که به گفته و شناسایی دوستانشان شناسایی شدند.
در میان این رزمندهها کسی به اسم "محسن اسحاقی" هم بوده که دهها ترکش میخورد اما به شهادت نمیرسد، گو اینکه فقط شهادت در تقدیر تمام ساداتی بوده که در آن کامیون نشسته بودند، آنهم به تعداد 5 نفر!
یکی از شهدای این یادمان "سید صاحب محمدی" است. از سید صاحب تنها دو پا برگشت. پدرش در گفتوگویی گفته بود: در دوران بچگی سیدصاحب، خیلی از اطرافیان به نیت جدش، نذر او می کردند؛ حتی چند مسیحی حاجت گرفته بودند. سیدصاحب هشت ساله بود که به زیارت امامزاده هاشم(ع) در شمال رفتیم.
در زیارتگاه همین طوری به زبانم آمد و به صاحب گفتم: مردم آن قدر برای تو نذر می کنند، آخر تو هم می شوی امامزاده صاحب در سه راهی. این جمله را به شوخی گفتم اما اکنون صاحب، در سه راهی کوشک واسطه حوائج مردم شده است.